01:30 729 2020-12-11 08:39:05
|
|
دسته
نفوذ مقعد
کانال هاتگرام سکسی
|
مفصل بزرگسالان xxx فیلم توضیحات: این زوج می خواستند یک دیک بزرگ را تصور کنند ، اما این فراتر از تصور نبود. همه چیز در زندگی با سفر طبیعت با خانواده پسر عموی شوهرش برای همیشه تغییر یافت. آیا همسران بی گناه در برابر توهمات تجربه شده مقاومت می کنند ... این چگونه کانال هاتگرام سکسی شروع شد؟ احتمالاً همه ما به تدریج هستیم. زندگی به آرامی ما را آماده می کند ، ما را تحت فشار قرار می دهد ، و آنچه اکنون ما هستیم ... اگرچه این داستان وحشیانه نیست ، اما همه چیز با سگ ما شروع شد. من و همسرم در یک خانه خصوصی زندگی می کردیم و با سگ خود در یک حیاط زندگی می کردیم. یک سگ خزدار سالم ، او مطمئناً در اجداد خود چوپان قفقازی داشت و خوب ، ظاهراً افراد زیادی با هم مخلوط شدند. روی پاهای عقبش ایستاده است ، هر چقدر او از من قد بلندتر باشد. همسایگان ما از آن وحشت زده بودند ، که به شکلی می شکنند ، تا صداقت داشته باشند ، حتی اگر ذهن آرام داشته باشیم. همسایگان ما کمی ساعت به ساعت می رسند. موجود ، با صدای کمی ریز و درشت ، همیشه پشت سر خواهد رفت و به آرامی پارس می کند. او همه جا فرار کرد ، حیاط ما را چراند و بقیه را التماس کرد. بنابراین یک روز که با همسرم در خانه نشسته بودیم ، می شنویم که این پسر کوچک فریاد می زند از طرف غرفه گرگ ما. خوب ، به لوله ها فکر کنید! صعود ، عوضی ، مال ما را در کاسه ای بریزید و او را برای آن نیش بزنید. اکنون با همسایگان مقابله کنید ... ما می رویم و نمی توانیم درک کنیم که چگونه خواهد بود. ما با صورت خز ایستاده است ، و همسایه ای در كنار او در قلعه (كه نمی توان گفت غیر از این است) روی خروس او آویزان است. همچنین سگ هایی با اندازه های مختلف وجود داشتند که حتی با پاهای عقب خود به زمین نمی رسیدند ، بلکه فقط میخ های انگشت را با پاهای جلوی خود می کوشیدند تا راحت باشند. در حالی که با همسرم ایستاده بودیم ، فکر کردیم که چگونه به "همسایه" خود کمک کنیم ، گره کمی خوابید و با سر و صدا خروس متورم آبی-قرمز از او افتاد. همسایه سرانجام فریاد زد ، "زخم" را لیسید ، اما ما از خانه خارج شدیم و بحث کردیم که آیا مغولستان یا مادسو خواهد مرد. فکر می کنی مرده ای؟ لعنتی آنجا! فردا ، او به طرف ما فرار کرد و 10 دقیقه در قلعه با او فریاد زد ... و بعد شروع به دویدن کرد. حقیقت این است که ، من آنها را در طول این روند پیدا نکردم ، و نه می دانستم چگونه او موفق شد به جایی برسد که لازم باشد ، در حالی که من کار می کردم همسرش او را از ابتدا تا انتها دیدم. بنابراین از این نقطه بود که ما ابتدا مکالمات خود را با همسرش شروع کردیم ، جایی که "همه چیز" گسترش یافته و یک زن در همان زمان چه احساسی باید داشته باشد. همسرم مرا ترغیب کرد ، اما دیگر نمی تواند وجود داشته باشد ، و آنها ادعا کردند که همه پایان های عصبی در آستانه قرار دارند ، که فقط آسیب می بینند ، یا چیزی را می شکنند. من به عنوان نمونه سگهایم را ذکر کردم ، بنابراین مغول نتوانست که با همکاران خود همراه شود ، بلکه به سمت ما فرار کرد. من پورنو را بارگیری کردم و مردانی با اعضای باشگاه ، از اپرای "مشت کردن" ، زنان توسط اشیاء طولانی و غیرقابل اعتماد کشیده می شدند. گفتگوهایی از این دست با هم رابطه برقرار شد ، جنسمان ، که بعد از آن روشن تر شد ، بیشتر وابسته به عشق شهوانی. به تدریج ، خیالات مرد با یک خروس بزرگ به طور محکم در اتاق خواب ما مستقر شد. در زندگی عادی ، همسر من گفت که "عضو متوسط" من برای او ایده آل است ، اما در طول مقاربت خودش را با من تصور می کرد. ما حتی یک و نیم برابر یک بلیط بزرگتر از بلیط دریافت کردیم اما همسرم آن را دوست نداشت و بعد از 2 یا 3 استفاده از آن گرد و غبار را در کمد جمع کرد. برای پرسیدن که دقیقاً چه اشتباهی رخ داده است ، او دستکش های لاستیکی ضخیم روی دستان خود پوشید (و وسایل خود را با آن شستشو داد) و برای من خودارضایی کرد ، تا من بفهمم که زندگی کاملاً متفاوت است. مثال چنین بود ، اما من اصرار نکردم - من آن را دوست ندارم ، دوست ندارم. به تدریج ، خیالات ما مانند برنامه های واقعی برای پیدا کردن و تلاش راحت تر می شوند. اما وقتی هیجان پژمرده شد ، سوتا نمی خواست در مورد سوم شنیده شود. او گفت که از همه چیز کاملاً راضی است. اما رک و پوست کنده با تصور ما یک درخواست به فضا ارسال شد ، آدرس رسید و زندگی کاری نبود که ما بخواهیم انجام دهیم. من حتی نمی دانم چقدر دیده ایم. در مدرسه او روی بود
|